هدیه خدا به مامان و بابا

عادت های دلبندم

1393/10/3 0:31
نویسنده : مامانی
121 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

این روزها حالت خیلی خوب است شاد و خندان و پر انرژی 48 محرم برای حلیم زنی

به منزل مادر جون رفتیم از آنجایی که خیلی دوست داشتنی هستی همه را با

لبخند شیرینت به خود جذب کردی  با بچه ها بازی کردی حسابی به تو خوش گذشت

از اینکه پسر خوبی بودی مثل همیشه حسابی مرا در جمع سرفراز کردی

می خواهم از عادتی که داری برایت بگویم که برای من خیلی دلچسب

است هر شب وقت خواب باید دو دست کوچکت را در دو طرف گونه هایم

بگذاری تا خوابت ببرد و یا گاهی اوقات که خسته می شوی دو دستت را

حلقه می کنی دور گردنم در بیرون از خانه در خیابان حتما باید دستت در دست

همراه با من راه بروی من از این عشقی که از تو در وجودم دارم لبریزم و خدا را

شکرمی کنم ازینکه در طول روز من و تو با بابابزرگ در خانه هستیم و تو

هم بازیی نداری به ناچار با بابابزرگ کشتی می گیری بنده ی خدا هم از درد

استخوانهایش ناله می کند و فریاد می زند:" منو از دست این نجات بدید

من مریضم " بیشتر مواقعدست و پاهایت را در هم قفل می کند و تو گریان از

من طلب کمک می کنیولی در هر حال هم بازی خوبی برای هم شده اید

 

و موردی دیگر اینکه وقتی خطا یا اشتباهی مرتکب می شوی و با مواجه

برخورد خیلی قاطع و محکم من فورا ژست گریان می گیری و می گویی :" مامان

بگش کن " یعنی بغلم کن و وقتی در آغوشم قرار گرفتی می گویی :"دوست دارم"

من هم دوستت دارم پسرم و با نفس هایت زنده ام

 

پسندها (1)

نظرات (0)