هدیه خدا به مامان و بابا

ساعت کار دستی

1394/2/13 22:41
نویسنده : مامانی
123 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم 

الان که این متن را می نویسم تو در خواب ناز هستی 

باورم نمی شود هنوزه که هنوزه وقتی می خوابی دلم 

برایت تنگ می شود امروز دمپایی مرا به پا کردی و با ذوق 

به طرفم می امدی که یهو خوردی زمین چانه ات به پله خورد 

و خونمردگی ایجاد شد لثه ی زیر دو تا از دندان هایت هم خونی 

شده بود من خیلی ترسیدم خدارا شکر چیزی نشد فکر کردم

شاید دندانهایت شکسته باشند عزیزم من تحمل درد کشیدنت

را ندارم مدتی است که همیشه فکر می کنم تورا از دست خواهم

داد بی اراده گریه ام می آید تو همه ی وجودم شدی و من با وجود

اینکه تو همیشه در کنارم هستی دلتنگت می شوم با هم یککاردستی

درست کرده بودیم این هم عکسش با اون خنده ی خرگوشی تو

 

این عکس هم برای زمانی است که خاله مهدیه به خانه ی ما آمده بود 

و برای عکس انداختن دایم روسری عوض می کرد و تو هم می خواستی

که با روسری ها عکس بگیری این هم یکی از آن عکس هاآرام

دوستت دارم عزیزترینم چشمکبوسبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)