پسر باهوش مامان
سلام پسرم
امروز برای اولین بار تو را برای دقایقی تنها گذاشتم تا به حمام بروم پرسیدم که می خواهم
بروم حمام تو نمی خواهی بیایی؟ حتم داشتم اگر جز حمام جای دیگری بود به همراه من
راه می افتادی و می آمدی ولی خودت را با سی دی کارتون حسنی سرگرم کردی تا من
برگشتم پسرم دارد بزرگ می شود و مستقل
صبح که صبحانه می خوردیم مثل همیشه کتاب هایت را آوردی کاش می توانستم
برای مطالعه زمان مناسبی را برایت تعیین کنم ولی تو در همه حال غرق در
کتابهایت هستی بعد از صبحانه وقتی که من در حال شستن ظروف هستم تو
گربه می شوی و میو میو می کنی از آنجایی که من همیشه برایت
شعر می خوانم می گویی: " مامانی بوخون" من هم از خودم یه شعری در آوردم
که وقتی پیشی می شوی و میو میو می کنی من می خوانم...
"پیشی کوچولو... کوچول موچولو...پیشی شیطونه ... پیشی ناقلا ...خیلی بلا
کجامیری ؟... رو دیوار... تو انبار... چه کار کنی؟ موش بگیری؟... وا وا وا چه موشی....
و تو پشت سر هم میو میو می کنی شکل مربع و دایره را می کشم و تو نامشان
را می گویی این اشکال را خوب می شناسی در رنگ ها فعلا رنگ زرد و صورتی
را می شناسی . خودت یک دایره می کشی و برایش چشم و گوش و دهان و بینی می کشی
این تصویر یک صورت است که خودت کشیدی
این تصویر یک صورت است که توسط تو بر روی پنجره ی بخار زده کشیده شد
خط خمیده و خط راست را هم کاملا می شناسی و خودت آن را رسم می کنی
خط خمیده
خط راست
عزیزم در پازل کره ی هوش هم خیلی تبحر داری
فرشته ی کوچولوی من خیلی دوست داشتنی هستی