هدیه خدا به مامان و بابا

پسر باهوش مامان

1393/8/23 14:15
نویسنده : مامانی
144 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

امروز برای اولین بار تو را برای دقایقی تنها گذاشتم تا به حمام بروم پرسیدم که می خواهم

بروم حمام تو نمی خواهی بیایی؟ حتم داشتم اگر جز حمام جای دیگری بود به همراه من

راه می افتادی و می آمدی ولی خودت را با سی دی کارتون حسنی سرگرم کردی تا من

برگشتم پسرم دارد بزرگ می شود و مستقل آرام

صبح که صبحانه می خوردیم مثل همیشه کتاب هایت را آوردی کاش می توانستم

برای مطالعه زمان مناسبی را برایت تعیین کنم ولی تو در همه حال غرق در

کتابهایت هستی بعد از صبحانه وقتی که من در حال شستن ظروف هستم تو

گربه می شوی و میو میو می کنی از آنجایی که من همیشه برایت

شعر می خوانم می گویی: " مامانی بوخون" من هم از خودم یه شعری در آوردم

که وقتی پیشی می شوی و میو میو می کنی من می خوانم...

"پیشی کوچولو... کوچول موچولو...پیشی شیطونه ... پیشی ناقلا ...خیلی بلا

کجامیری ؟... رو دیوار... تو انبار... چه کار کنی؟ موش بگیری؟... وا وا وا چه موشی....

و تو پشت سر هم میو میو می کنی شکل مربع  و دایره را می کشم و تو نامشان

را می گویی این اشکال را خوب می شناسی در رنگ ها فعلا رنگ زرد و صورتی

را می شناسی . خودت یک دایره می کشی و برایش چشم و گوش و دهان و بینی می کشی

این تصویر یک صورت است که خودت کشیدیتشویق

این تصویر یک صورت است که توسط تو بر روی پنجره ی بخار زده کشیده شدتشویق

خط خمیده و خط راست را هم کاملا می شناسی و خودت آن را رسم می کنی

خط خمیدهتشویق

 خط راستتشویق

عزیزم در پازل کره ی هوش هم خیلی تبحر داریتشویق

فرشته ی کوچولوی من خیلی دوست داشتنی هستی بوسمحبت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)